ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
پُکـــ می زنم
.
.
.
زمان ربوده می شود
با این همه خاکستر وتـه سیگارهای درون هم لولیده
و
زیر سیگاری
که دهانی است همیشه باز
برای حسرت های وا مانده
برای قفس هایی که با هر پُکــ تنگ تر می شود
.
.
.
ما هیچ وقت راحت نمی میریم !!
و از ابرهایی که از پُکــ های مدام ساخته ایم
انتظار باران داریم ...
سلام
وبلاگ خوبی دارید
ایشالا همیشه موفق و شاد باشید
به شبکه اشتراک خوبی ها هم سر بزنید
http://fardnet.ir
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خآب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم
به راستی که ما هر وقت بمیریم راحت نمیمیریم چون هیچوقت راحت نمی میریم...
به قول شاعر:خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم....
درود.شادزی ومهرافزون
چون عشق عاشق علی به گلنار
بعد از ده سال پنهان شدن
سینه به سینه در قریه چرخیده باشی. . .
به روزم با شعر و صدای خودم
دعوتید
این وبلاگ هفته ای چند بار به روز می شود
بیا
کنار دریا بایستیم
موج هایش از تو
صدف هایش از تو
اما ...
سلام به روزم
زنده باشی داداش
درد می کشم ، درد...
هم تلخ است هم ارزان...
هم گیراییش بالاست...
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ...،
اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین!
بسیار زیباست دوست من....چون تو وبلاگت نظر میزارم دیگه تو کلوب نظر نمیزارم وگرنه من همونم که بی نهایت غزلم.....
روزی هزار بار دلت راشکسته ام...
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام...
هربار این تویی که رسیدی و در زدی...
هربار این منم که در خانه بسته ام...
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی...
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام... دعوتی عزیز
زیبا بود
چشــم هایت را باز کن!
می خواهم که غرق شوم در وسعت بیکران نگاهت
آنجا که هیچ عابری قدم نگذاشته است
و رد پای قاصدکی هم نخواهد بود...
من می خواهم که در نی نی چشم هایت
بی تاب شوم
بمیرم
مرا دفن کن در خویش و بر سر مزارم بنویس :
کشته برق نگاهی شُد!
چشم هایت را ببند!
آرامگاه من آنجاست.....