ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
آنگونه که قرآنـهای روی تاقچه خــاک میخورند...
مرا نبـوس برای آخــرین بار!!
سر ببُر وداع این آخرین بوســـه را..
تنگ در آغوشم بگیر
چند سطر ی از لبانم را بخوان
مرا ببوس
مرا ببوس
مرا ببوس
مرا ببوس
مرا ببوس
بیا نقش بازی کنیم...
من در آغوش تو طلب بوسه میکنم...
توهم بی هوا در من هیچ شو...
بگذار یک سکانس...
با هم بودن هم اجرا کرده باشیم!
عالی بود دوست خوبم...سپاس
خیلی خیلی زیبا بود.آقا سیبه
آنگونه که آخرین بوسه را بر پیشانی ات نشاندم...به تلخای تمام دلتنگیها وتلخکامیها و دردمندیها....من بوسه میزدم و تو، سرد بودی...سردددد.....من اشک میریختم و تو سردبودی.سرددددد.من ناله میکردم و توسردبودی.سرددددد.من پس ازآن آخرین بوسه هر روز میمیرم و تو اما.....پیش از آن آخرین بوسه برای همیشه مرده بودی......!
کاشکی...کاشکی سهم من از آن بوسه ی تلخ ، پیشانی بود...نه لب...........کاشکی.....
خیلییییییییییییییی مرسی
آفرین
من یک نفرم!
اما در من هزاران زن زندگی میکنند،
که هر روز تعدادی عاشقت میشوند...
سیب عزیز
شاید باید دست به کاری زد که اینهمه فراق و مهجوری را برای همیشه از بین برد !...شاد باشی .
فقط به من بگو اون الاغ کیه تا برم بزنم پس گردنش بیارمش پابوس شما . شما هم انقد برا کسی که ارزششو نداره وقت نزار
دیر سر زدم بهتون
ببخشید
نوشته هاتون جالبه
کاش منم باز بشه بنویسم
...
با پست "حیوانی اندیشی" بروزم.