ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
نبودنم
جاییستــ کنار بودنم !!!
که نیستــــــ .....
+ نیستی و نابودم ...
(ع.م)
17 خرداد 1391 ساعت 22:21
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جان فرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
حمیدمصدق
چه دنیایه عجیبیست...؟؟؟
هر وقت حرف دلم را زدم
دلت را زدم...
ممنون از حضور گرمت علی جان
هستم اگرمیروم،گرنروم نیستم...
درود
تازه فهمیدم که بعضی چیزها تمام میشن اما ما نمی فهمیم.مثه دوستی!آخه دوستی که ظرف نداره که پر شه ! شاید بعصی آدما ظرفیت ندارن!چون ظرف خودشون کوچیکه ظرف دوستیشونم کوچیکه!
سلام خیلی قشنگ و زیبا بود.مثل همیشه
من با یه دل نوشته به روزم خوشحال میشم بیای.
ممنون.
salam

mamnon az negahe gahshanget ke behem hedye mikoni
postat aaaaaaaalian
negahe ghashanget o azam darigh nakon
که نیستــــــ .....کوتاه و زیبا سپاس
عالــــــــــــــــــی.....